یکی از ویژگیهای اصلی اعتیاد به مواد مخدر این است که فرد بهرغم پیامدهای مضر به مصرف مواد ادامه میدهد. از منظر اقتصاد رفتاری، اعتیاد پیامد سقوط قربانی در دام تصمیمات اشتباه است که باعث میشود فرد ترجیح دهد این رفتار را ادامه دهد (بیکل، 2014). در ادامه به 10 دلیل برای اینکه افراد معتاد به مصرف مواد ادامه میدهند و اینکه چرا توانایی تصمیمگیری درست از نظر پاتولوژیک مختل میشود، اشاره میکنیم. مختل شدن فرایند تصمیمگیری عاملی برای پیشبینی این نکته است که آیا فرد میتواند ظرفیت بهبود انتخابهای خود را حفظ کند یا خیر.
آسیبپذیری ژنتیکی در افراد معتاد
چرا فقط بعضی از افراد معتاد میشوند و معتاد میمانند؟ شواهد نشان میدهد که عامل ژنتیک در بروز اعتیاد نقش دارد(کریک، 2005). برای مثال، از تحقیق روی افراد دو قلو و کسانی که به فرزندخواندگی پذیرفته شدهاند چنین برمیآید که حدود نیمی از آسیبپذیر بودن فرد دربرابر الکل ارثی است. به علاوه، مصرف زیاد الکل تغییرات جدی در مغز ایجاد میکند.
خوددرمانی از دلایل اعتیاد
وقتی در اثر شرایط غیرقابل تحمل زندگی (تراژدی) از نظر عاطفی رنج میبریم، اعتیاد و مصرف مواد راه حلی سریع برای درمان رضایتبخش و روشی فوری برای گریز از درد و رنج است (خانتزیان، 2012). مثلا، الکل باعث میشود آرام شویم و نگرانیهایمان را فراموش کنیم. متاسفانه، مغز کسی که زیاد الکل مینوشد به مرور زمان به مصرف مداوم عادت میکند و اضطراب و کجخلقی را به همراه میآورد. بنابراین، فرد به جای اینکه برای پیدا کردن حس خوب الکل بنوشد، مینوشد تا حالت عادی پیدا کند.
کمبود پاداشهای جایگزین بر اثر اعتیاد به مواد مخدر
عدم وجود پاداشهای جایگزین، به جز مواد، تاحدی نیاز به مصرف مواد را توضیح میدهد. پرفسور هارت (2013) میگوید اگر در محلهی فقیر زندگی میکنید که امکانات زیادی برایتان فراهم نیست، تداوم مصرف مواد برای به دست آوردن لذت موقت تا اندازهای منطقی است. امروزه تحقیقات نشان میدهد اگر پاداشهای جایگزین برای افراد معتاد که قبلا از این مزیت برخوردار نبودند فراهم شود، میتوان در ترک مواد به نتایج بهتر دست یافت. بنابراین، شرایط محیطی در درمان اعتیاد و پیشگیری از مصرف مجدد نقش مهمی ایفا میکند.
اختلال در بینش در افراد معتاد
سوء مصرف مواد باعث بروز اختلال در خودآگاهی فرد (عملکرد غیرطبیعی کورتکس اینسولار) میشود. این وضعیت خود را به شکل انکار شدت اعتیاد و نیاز به درمان نشان میدهد (نقوی، 2007). به طور مثال، تنها درصد کمی از افراد دائمالخمر به مشکل خود اعتراف میکنند. این یکی از دلایلی است که نشان میدهد چرا بعضی از افراد حتی وقتی متوجه میشوند اعتیاد زندگیشان را بر باد داده باز هم به مصرف آن ادامه میدهند. تحقیقات نشان میدهد مراقبه یکی از رویکردهای مهم برای بهبود آگاهی و کنترل بازدارنده است (پاولوس و استوارت، 2014).
رابطهی توام با عشق و تنفر با مواد و اعتیاد
فرد در اثر مصرف مزمن مواد نمیتواند بین نقش مواد به عنوان پاداش و لذت واقعی آن تفکیک قائل شود (کرینگلبچ و بریج، 2009). میل شدید به مواد مخدر در افراد معتاد لزوما با لذت مصرف همراه نیست. بنابراین، حتی بعد از اینکه مواد دیگر لذتی برای فرد به همراه نمیآورد، فرد معتاد هنوز میل شدیدی به مصرف دارد. حتی وقتی مواد مخدر دیگر لذت بخش نیست، معتاد به دنبال آن میگردد.
جذابیت مرگبار مصرف مواد
تمایل فرد برای توجه فوری و رفتن سراغ محرک در محیطی که به مصرف مواد مربوط است، سوگیری توجه به محرک مواد مخدر نام دارد. نتایج نشان میدهد با استفاده از سوگیری توجه میتوان مصرف مجدد بعد از درمان را در معتادان پیشبینی نمود (فیلد، 2009). با این وجود، روشهایی برای کاهش تاثیر آن وجود دارد که سادهترین آن اجتناب از قرار گرفتن در معرض شرایط یا محرکهایی است که به مصرف مواد مربوط میشود.
لغزش در دام اعتیاد
مارلات، روانشناس اعتیاد (2005)، برای اشاره به شرایطی که فرد معتاد در آن بیشتر از قبل شروع به افراط در مصرف مواد میکند، از اصطلاح اثر پرهیزشکنی (AVE) استفاده میکند. معتاد در این حالت کاملا احساس خودباختگی دارد. مثلا، «فقط یه نخ سیگار» تبدیل به نصف پاکت و «فقط یه گیلاس» تبدیل به نوشیدن کل بطری میشود. سوگیری زمانی رخ میدهد که فرد مصرف مجدد را انحراف از تعهد خود بر سر پرهیز کامل از مواد بداند.
پاداش فوری مواد مخدر در نظر افراد معتاد بیش از اندازه ارزش پیدا میکند
تمایل برای جستجوی لذتهای آنی به قیمت از دست دادن دستاوردهای بلندمدت، تکانشگری نام دارد. تداوم مصرف در فرد معتاد حاکی از غلبهی این نظام بر فرایند تامل است. بنابراین، اتفاقاتی که زودتر رخ میدهد (مثلا مصرف آنی مواد درمقابل پیامدهای بعدی آن) بیشتر روی فرایند تصمیمگیری تاثیر میگذارد. به علاوه، از تحقیقات چنین برمیآید که سوء مصرف الکل یا مواد مخدر توانایی تعمق را، که مسئول طیف گستردهای از کنترل را (شامل خودداری، تقویت تمرکز و برنامهریزی) است، مختل میسازد (ولکوف و بالر، 2014).